از دیشب و خسته تر از دیروز عشق را در چه دیدم که از جنون عشق را فراموش کردم دلتنگتر خود نمی دانم کجای دنیا ایستادم انگاری به نا کجا پرت شده ام تورا بند بند وجودم فریاد می زند ... و تو چه ساده با نگاهی با کلامی مرا از پرتگاه عشقت رها می کنی دوستت دارم ... نخند ، به جای لبهای چسبیده به لبخند چشمانت را به قلبم بدوز تا ببینی جنون عشقم ُ دوستت دارم ای کسی که از دلتنگیت اسیر این غم خونه شدم دوستت دارم...
نظرات شما عزیزان:
برچسبـها :
mostafa |